- بای کلا (کَ)
از دهات میان دورود فرح آباد (ساری). (از ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 161)
معنی بای کلا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
غازایاقی، گیاهی بیابانی با برگ هایی دراز و بریده شبیه پای کلاغ با گل هایی سفید، ارتفاعی درحدود ۳۰سانتی متر و تخم هایی ریز و تلخ مزه، به عنوان سبزی خوردن مصرف می شود
کلاغ پا، زغارچه، آطریلال، اطریلال، پاکلاغی، رجل الغراب
کلاغ پا، زغارچه، آطریلال، اطریلال، پاکلاغی، رجل الغراب
(کَ)
لغت نامه دهخدا
نام موضعی به بابل (بار فروش) مازندران. (مازندران و استرآباد رابینو ص 117 بخش انگلیسی و ص 158 ترجمه فارسی آن)
(یِکَ)
لغت نامه دهخدا
از دهات مازندران. (از ترجمه مازندران و استرآباد رابینو). در فرهنگ جغرافیایی ایران این نام تحت عنوان بایعکلا و بدین شرح آمده: دهی از دهستان راستوپی بخش سوادکوه شهرستان شاهی در 10 هزارگزی جنوب خاوری پل سفید، سکنۀ آن 550 تن، آب آن از چشمه ورود خانه کمرود، محصول آن غلات و لبنیات. و دارای معادن زغال سنگ است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
فنی است از کشتی که حریف را از کمر گرفته چنان بردارند که پایش بلند شود
سربرهنه
از توابع بالاتجن قائم شهر
از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزار جریب بهشهر
روستایی از دهستان بندپی بابل، نام روستایی در خوزه خانقاه
روستایی از دهستان قره طغان بهشهر
کلاه مخصوص و مضحک که از پر پرندگان و پارچه های کهنه درست
